معرفی کتاب
ترلان سرش را تكان میدهد. به همین سادگی كلمات محكم و آشنای زندگیاش بیمصرف شده بودند. به درد نوشتن انشای سوزناك میخورند ولی به كار توضیح زندگی جدیدش نمی آمدند. زندگیاش عوض شده بود و كلماتش نه. كلمات عاریهی جدیدی را در اختیارش گذاشته بودند اما آنها مثل مورچههای سیاه از سر و رویش بالا میرفتند, گوشت تنش را گاز میگرفتند و عذابش میدادند. باید به رعنا بگوید كه كلمات خودش را میخواهد، كلماتی كه مثل گیاهانی ترد و نازك با دستهای خودش پرورده باشد…..
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.